|
صفحه قبل 2 3 4 5 صفحه بعد
بازدید کننده محترم با توجه به اپدیت روزانه وبلاگ لطفا از صفحات دیگر نیز بازدید کنید
|
نويسنده: رضا
| تاريخ: چهار شنبه 4 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory->
|
|
صفحه قبل 2 3 4 5 صفحه بعد
دل اگر بی غم بود ،
گل اگر خار نداشت ،
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود ،
زندگی ، عشق ، اسارت ،
همه بی معنا بود ...
|
نويسنده: رضا
| تاريخ: پنج شنبه 21 دی 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory->
|
|
صفحه قبل 2 3 4 5 صفحه بعد
مهم نیست سادیسم یا مازوخیسم
مشکل هر دو یکیست
هویتی است که گم شده است
یا خداییست که فراموش شده
زندگیتان را بر اساس هویت های ناب انسانی استحکام بخشید
|
نويسنده: رضا
| تاريخ: پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:سادیسم,مازوخیسم,زندگی بی هویت,خدای گم شده ,هویت,بحران هویت, | موضوع: <-PostCategory->
|
|
صفحه قبل 2 3 4 5 صفحه بعد
صفحه قبل 2 3 4 5 صفحه بعد
بی تردیدبوسیدنی خواهد بود صورتی که
به خاطر رو سفید ماندن در شب عید سیاه بود
شاید روزی او هم از شادی ما سهمی داشته باشد
|
نويسنده: رضا
| تاريخ: دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, | موضوع: <-PostCategory->
|
|
صفحه قبل 2 3 4 5 صفحه بعد
|
نويسنده: رضا
| تاريخ: پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:, | موضوع: <-PostCategory->
|
|
صفحه قبل 2 3 4 5 صفحه بعد
صفحه قبل 2 3 4 5 صفحه بعد
"کاندیدا" رأی آورد
تابلو، "نقاش" را ثروتمند کرد
شعر "شاعر" به چند زبان ترجمه شد
"کارگردان" جایزه ها را درو کرد
و هنوز
سر همان چهار راه
واکس می زند
کودکی که همیشه بهترین "سوژه" است.
در این روزهای پایانی سال فراموش نکنیم
چشمانی را که دستان پر مهر شما را می طلبد
|
نويسنده: رضا
| تاريخ: شنبه 26 اسفند 1391برچسب:سوژه,عکس کودک,عکس فقر,چشمان منتظر,کودک واکسی,عکس واکسی,, | موضوع: <-PostCategory->
|
|
صفحه قبل 2 3 4 5 صفحه بعد
صفحه قبل 2 3 4 5 صفحه بعد
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که
مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: "تمام سعی ام را می کنم...!"
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد ...
پس چه بهتر که هرگز نومیدی را در حریم خود راه ندهیم و در هر تلاشی تمام سعی مان را بکنیم،
چون پیامبری همیشه در همین نزدیکی هست.
|
نويسنده: رضا
| تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:مورچه عاشق,عشق مورچه,سلیمان نبی,اراده قوی,تلاش و پیروزی,اراده برای زندگی, | موضوع: <-PostCategory->
|
|
|
|